درباره موریس بلانشو - نوشته حسن ملائی

بلانشو را میتوان فیلسوفِ «مرز» دانست: مرز میان فلسفه و ادبیات، میان گفتار و سکوت، میان زندگی و مرگ.
تفکر او بیش از آنکه نظاممند باشد، پرسشی است دربارهی ماهیت نوشتن، زبان، و ادبیات. مهمترین ایدههایش را میتوان چنین خلاصه کرد:
نوشتن بهمثابه غیاب:
نوشتن نزد بلانشو همیشه با مرگ گره خورده است. نویسنده در لحظهی نوشتن، خود را حذف میکند تا زبان سخن بگوید.
به تعبیر او، نوشتن نوعی «حضور در غیاب» است.
ادبیاتِ مطلق:
بلانشو معتقد بود که ادبیات نباید در خدمت پیام، اخلاق یا سیاست باشد؛ بلکه باید به خود زبان و امکانهایش وفادار بماند.
ادبیات بهنوعی تجربهی نابِ زبان است.
امر بیپایان :
در آثارش، امر بیپایان و ناتمام موضوع محوری است. نوشتن هیچگاه کامل نمیشود، چون زبان همیشه فاصلهای میان گوینده و معنا باقی میگذارد.
رابطهی با دیگری:
در آثار متأخرش، بلانشو بهویژه تحت تأثیر لویناس، دربارهی رابطهی من با دیگری، مسئولیت، و اخلاق سخن میگوید.
دیگری همیشه از دسترس ما بیرون است، و همین غیاب سرچشمهی اخلاق است.
۲. فیلسوفها و نویسندگان مورد علاقه و تأثیرگذار بر او
بلانشو در طی زندگیاش از چند چهرهی بزرگ تأثیر گرفت و با آنها وارد گفتوگویی فکری شد:
فیلسوف / نویسنده | نوع رابطه یا تأثیر |
هایدگر | تأثیر بنیادی بر مفهوم زبان، هستی، و شعر داشت. بلانشو از او مفهوم «انکشاف هستی» را میگیرد ولی با نگاهی انتقادی. |
امانوئل لویناس | دوست صمیمی و همفکرش بود. تأثیر لویناس در مرحلهی متأخر آثار بلانشو (مفهوم «دیگری» و اخلاق) بسیار پررنگ است. |
نیچه | از او مفهوم نوشتن بهعنوان نابودیِ سوژه و خلق ارزشهای نو را میآموزد. |
کافکا | بزرگترین نویسندهی مورد علاقهاش بود. بلانشو بارها دربارهی آثار کافکا نوشت و در او تجسمِ نوشتن بهمثابه محال را میدید. |
مالارمه و ریلکه | شاعران محبوبش که بهزعم او، مرز میان زبان و سکوت را میپیمودند. |
باتای (Georges Bataille) | دوست نزدیکش بود؛ هر دو دربارهی مرگ، سکوت، و امر ناممکن بحث میکردند. بلانشو از باتای نوعی تجربهی افراطی و «ناممکنِ ارتباط» را وام گرفت. |
هگل و هوسرل | با آنها گفتوگوی ضمنی دارد، بهویژه در تحلیل آگاهی و امر منفی. |
۳. گرایش کلی فکری
میتوان گفت بلانشو را نمیشود در یک مکتب خاص جای داد، اما او در مرز میان اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی، و پساساختارگرایی حرکت میکند.
از حیث تاریخی، در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۸۰، بر نویسندگانی چون فوکو، دریدا، بارت، و دولوز تأثیر گذاشت.
دریدا، در نوشتار و تفاوت، بلانشو را از پیشگامان «نوشتار بهمثابه تفاوت» میداند.
در حوزهی ادبیات، او راه را برای ادبیات خودبازتاب و ضدروایی هموار کرد.
آثار ادبی (رمانها و روایتها)
توماس تاریک / آمیناداب / آخرین انسان / انتظار، فراموشی / گام آنسویِ مرز (یا قدم آنسوی)
کاتیلا یا برترین / لحظهی مرگ من / نگاه اورفئوس /
آثار نظری و فلسفی
فضای ادبی / کتابِ آینده / نوشتارِ فاجعه / گفتوگوی بیپایان (یا گفتوگوی بیانتها)
اجتماعِ ناگفتنی (یا اجتماعِ اعترافناپذیر) / از کافکا تا کافکا / دوستانی که نیستند / لحظهی ادبیات
ادبیات و حق مرگ
آثار کوتاه یا جستارهای مهم
اورفئوس و نوشتن / مکالمهٔ بیپایان دربارهٔ دوست و غریبه / ادبیات و سکوت