غزل (46) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی
با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را - با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .
گُل در بَر وُ ، مِی در کف وُ ، معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنين روز ، غلام است
گو شمع مياريد دراين جمع ، که امشب در مجلس ما ، ماهِ رُخِ دوست ، تمام است
در مذهب ما باده حلال است وليکن ، بی رویِ تو ای سروِ گُل اندام ، حرام است
گوشم همه بر قول نی وُ نغمه ی چنگ است
چشمم همه بر لعلِ لب وُ گردشِ جام است
در مجلسِ ما عطر مَيآميز که ما را
هر لحظه ز گيسوی تو ، خوش بوی ، مشام است
از چاشنیِ قند مگو هيچ وُ زِ شکَّر
زان رو که مرا از لبِ شيرين تو کام است
تا گنجِ غمت در دلِ ويرانه مُقيم است
همواره مرا کویِ خرابات مُقام است
از ننگ چه گويی !؟ که مرا نام زِ ننگ است
وز نام چه پُرسی !؟ که مرا ننگ زِ نام است
ميخواره وُ سرگشته وُ رِنديم و نَظَرباز
وان کس که چو ما نيست ، در اين شهر کدام است
با مُحتسبم ، عيب مگوييد ، که او نيز پيوسته چو ما در طلبِ عيشِ مُدام است
حافظ ! منشين بی مِی وُ معشوق ، زمانی
کاَيامِ گُل وُ ياسمن وُ عيدِ صيام است
