وبـنوش ( حسن ملائی )

شعر - ادبیات داستانی -  فلسفه - سینما - تئاتر - موسیقی - نقاشی

غزل (46) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی

دوشنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

 با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را -  با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری  ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .

 

گُل در بَر وُ ، مِی در کف وُ ، معشوق به کام است

سلطانِ جهانم به چنين روز ، غلام است

 

گو شمع مياريد دراين جمع ، که امشب در مجلس ما ، ماهِ رُخِ دوست ، تمام است

 

 در مذهب ما باده حلال است وليکن ، بی رویِ تو ای سروِ گُل اندام ، حرام است

 

 گوشم همه بر قول نی وُ نغمه ی چنگ است

چشمم همه بر لعلِ لب وُ گردشِ جام است

 

در مجلسِ ما عطر مَيآميز که ما را

هر لحظه ز گيسوی تو ، خوش بوی ، مشام است

 

از چاشنیِ قند مگو هيچ وُ زِ شکَّر

زان رو که مرا از لبِ شيرين تو کام است

 

تا گنجِ غمت در دلِ ويرانه مُقيم است

همواره مرا کویِ خرابات مُقام است

 

از ننگ چه گويی !؟ که مرا نام زِ ننگ است

وز نام چه پُرسی !؟ که مرا ننگ زِ نام است

 

ميخواره وُ سرگشته وُ رِنديم و نَظَرباز

وان کس که چو ما نيست ، در اين شهر کدام است

 

با مُحتسبم ، عيب مگوييد ، که او نيز پيوسته چو ما در طلبِ عيشِ مُدام است

 

حافظ ! منشين بی مِی وُ معشوق ، زمانی

کاَيامِ گُل وُ ياسمن وُ عيدِ صيام است

درباره ی رمان « دل سگ » ( یا قلب سگی ) اثر میخائیل بولگاکف

یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

کتاب های زیادی در ژانر طنز تلخ و یا تخیلی وجود دارد اما اگر به دنبال کتابی هستید که در آن طنز تلخ و تخیل به هم گره خورده باشد و از خواندن آن حیرت کنید ، بی شک کتاب « دل سک » اثر میخائیل بلگاکف یکی از آن هاست . در این کتاب بولگاکف توانسته است با تخیل قوی خود رمانی خلق کند که با طنز تلخش جوامع بسته را به نقد بکشد .

عکس روی جلد کتاب رمان  دل سگ

من خودم ترجمه ی مهدی غبرائی را خوانده ام ، که به نظرم عالی آمد ، امیدوارم این کتاب را بخوانید .

لینک های مفید دیگر درباره ی این کتاب را در زیر می آورم تا مطالب زیبایشان را با هم بنوشیم :

1- درباره ی این کتاب در ویکی پدیا

2- درباره ی نویسنده ی این کتاب : میخائیل بولگاکف

3- نقد و نقدهایی بر این کتاب در سایت کانون فرهنگی چوک

4- درباره ی مترجم این کتاب ، آقای مهدی غبرائی

غزل (45) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی

چهارشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

 با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را -  با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری  ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .

در اين زمانه رفيقی ، که خالی از خِلل است ، صُراحیِ مِی ناب وُ سفينه ی غزل است

 

جريده رُو ! ، که گذرگاهِ عافيت ، تنگ است

پياله گير ! ، که عمرِعزيز ، بی‌بَدل است

 

نه من ز بی عملی ،  در جهان  ، مَلولَم و بَس  ، مَلالت علما هم  ، زِعلمِ بی عمل است

 

به چشمِ عقل در اين رهگذارِ پُرآشوب ، جهان وُ کارِ جهان ، بی‌ثَبات و بی‌محل است

 

بگيرطُرّه ی مَه چهره‌ای وُ ، قصه مَخوان ! که سَعد وُ نَحس ، زِ تأثير زُهره و زُحل است

 

دلم اميد فراوان ، به وصل روی تو داشت ! ، ولی اَجل به رهِ عمر ، رَهزن اَمَل است

 

به هيچ دُور ، نخواهند يافت هشيارش ، چنين که حافظِ  ما ،  مستِ باده ی ازل است