وبـنوش ( حسن ملائی شاعر )

شعر - ادبیات داستانی -  فلسفه - سینما - تئاتر - موسیقی - نقاشی

خوانش تطبیقی روان‌کاوانه‌ی داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳» خورخه لوئیس بورخس(یونگ، فروید، لکان)

جمعه پنجم دی ۱۴۰۴
حسن ملائی ( شاعر )

خوانش تطبیقی روان‌کاوانه‌ی داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳» خورخه لوئیس بورخس

(یونگ، فروید، لکان)

چکیده

داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳» از واپسین و شخصی‌ترین متون خورخه لوئیس بورخس است که در آن، نویسنده با دوپاره‌سازی خویشتن، مسئله‌ی هویت، مرگ، رؤیا و نوشتن را به شکلی رادیکال به نمایش می‌گذارد. این مقاله با رویکردی تطبیقی، داستان را از منظر سه نظریه‌ی مهم روان‌کاوی قرن بیستمروان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ، روان‌کاوی زیگموند فروید و روان‌کاوی ژاک لکانبررسی می‌کند. هدف مقاله نشان دادن این نکته است که چگونه یک متن واحد می‌تواند به سه قرائت بنیاداً متفاوت از روان انسان منجر شود: فردیت‌یابی (یونگ)، کشمکش غریزه‌ها (فروید) و شکاف ساختاری سوژه (لکان). نتیجه‌ی این بررسی نشان می‌دهد که داستان بورخس هم‌زمان ظرفیت اسطوره‌ای، رؤیایی و زبانی دارد و در هر سه سطح معنا تولید می‌کند.

واژگان کلیدی: بورخس، ۲۵ اوت ۱۹۸۳، روان‌کاوی، یونگ، فروید، لکان، رؤیا، هویت

۱. خلاصه‌ی اسپویل‌شده‌ی داستان

راوی داستان، که نسخه‌ای جوان‌تر از خود بورخس است، شبانه وارد هتلی قدیمی و آشنا می‌شود. هنگام ثبت نام، متوجه می‌شود نام او پیش‌تر در دفتر ثبت شده و شخصی بسیار شبیه خودش اتاق شماره‌ی نوزده را گرفته است. راوی با اضطراب به آن اتاق می‌رود و در آن‌جا با نسخه‌ای پیرتر از خود روبه‌رو می‌شود؛ مردی که مدعی است در تاریخ ۲۵ اوت ۱۹۸۳ قرار دارد و در آستانه‌ی مرگ و تصمیم به خودکشی است.

گفت‌وگویی طولانی میان این دو شکل می‌گیرد که در آن درباره‌ی رؤیا، زمان، نوشتن، شکست ادبی، نابینایی، تنهایی و مرگ سخن گفته می‌شود. هیچ‌یک از دو شخصیت مطمئن نیست که کدام‌یک خوابِ دیگری را می‌بیند. در پایان، بورخس پیر می‌میرد و با مرگ او، مکان داستان فرو می‌پاشد: هتل، حیاط و پله‌ها ناپدید می‌شوند و راوی درمی‌یابد که وارد زنجیره‌ای دیگر از رؤیاها شده است.

۲. مقدمه

مسئله‌ی «خویشتن» در آثار بورخس همواره در مرز میان فلسفه، ادبیات و روان‌شناسی حرکت می‌کند. داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳» نقطه‌ی اوج این دغدغه است؛ متنی که در آن، نویسنده نه تنها راوی و شخصیت، بلکه موضوع روایت نیز هست. این داستان به‌دلیل ساختار رؤیایی، دوپاره‌سازی هویت و فروپاشی واقعیت، بستری مناسب برای تحلیل روان‌کاوانه فراهم می‌کند.

در این مقاله، به‌جای تمرکز بر یک نظریه‌ی خاص، رویکردی تطبیقی اتخاذ شده است تا نشان داده شود چگونه سه دستگاه نظری متفاوتیونگ، فروید و لکانمی‌توانند لایه‌های متمایزی از معنا را در متن آشکار کنند.

۳. تحلیل تطبیقی یونگی، فرویدی و لکانی

از منظر یونگ، دو بورخس تجلی‌های متفاوت یک روان واحد هستند که در مسیر فردیت‌یابی قرار دارد. بورخس پیر نماینده‌ی «سایه» است؛ جنبه‌ای از روان که حامل شکست‌ها، نومیدی و میل به نابودی است. مواجهه‌ی راوی با این سایه، شرط ضروری رسیدن به «خود» (Self) است. مرگ بورخس پیر در این خوانش، مرگی نمادین است؛ پایانی که امکان تولد روانی تازه‌ای را فراهم می‌کند.

در مقابل، فروید این دوپاره‌سازی را نتیجه‌ی سازوکار دفاعی من می‌داند. روان برای تحمل اضطراب پیری، نابینایی، ناکامی و مرگ، تجربه‌ی واحد را به دو شخصیت تقسیم می‌کند. بورخس پیر تجسم فرامنِ قضاوت‌گر و غریزه‌ی مرگ (تاناتوس) است که در نهایت بر غریزه‌ی زندگی چیره می‌شود. داستان در این خوانش، رؤیایی اضطرابی است که تحقق مبدل‌شده‌ی امیال سرکوب‌شده را به نمایش می‌گذارد.

اما در خوانش لکانی، مسئله نه رشد روان است و نه کشمکش غریزه‌ها، بلکه شکاف ساختاری سوژه. دو بورخس نشان می‌دهند که «من» هرگز یکی نیست و هویت همیشه در زبان ساخته و هم‌زمان از هم گسیخته می‌شود. نفرت متقابل دو شخصیت، بازتاب مرحله‌ی آینه‌ای است و مرگ بورخس پیر، لحظه‌ی ورود امر واقع است؛ جایی که زبان فرو می‌ریزد و معنا متوقف می‌شود. در این دیدگاه، هیچ آشتی یا تمامیتی ممکن نیست.

این سه خوانش نشان می‌دهند که داستان بورخس هم‌زمان:

  • اسطوره‌ای از بلوغ روان (یونگ)
  • رؤیایی از کشمکش ناهشیار (فروید)
  • و متنی زبانی درباره‌ی ناممکنی وحدت سوژه (لکان)

است.

جمع‌بندی تطبیقی روان‌کاوانه‌ی داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳»

محور تحلیل

روان‌کاوی یونگ

روان‌کاوی فروید

روان‌کاوی لکان

ماهیت دو بورخس

تجلی‌های متفاوت یک روان واحد در مسیر فردیت‌یابی

دوپاره‌سازی دفاعی «من» برای تحمل اضطراب

شکاف بنیادین سوژه؛ «من» هرگز یکی نیست

رابطه با «دیگری»

مواجهه با سایه و جنبه‌های ناپذیرفته‌ی خود

فرافکنی ترس‌ها و امیال سرکوب‌شده

رابطه‌ی آینه‌ای؛ دیگری همان تصویر خیالی خود

نقش رؤیا

گذرگاه ورود به ناهشیار جمعی

تحقق مبدل‌شده‌ی امیال سرکوب‌شده

زنجیره‌ی دال‌ها؛ تعلیق معنا

معنای مرگ

مرگ نمادین برای تولد «خود» (Self)

غلبه‌ی غریزه‌ی مرگ (تاناتوس)

ورود امر واقع؛ نقطه‌ی شکست زبان

خودکشی

انحلال یک هویت ناکامل

بازگشت پرخاشگری به سوی خود

کنش در برابر بن‌بست نمادین

زمان

زمان روانی، غیرخطی

بازگشت خاطره و اضطراب آینده

زمان در زبان ساخته می‌شود

مکان (هتل)

فضای ناخودآگاه

صحنه‌ی رؤیا و جابجایی

میدان امر خیالی و نمادین

نوشتن

اجبار کهن‌الگویی

والایش ناکام لیبیدو

تعقیب ابژه‌ی کوچک a

شکست ادبی

مرحله‌ای ضروری در رشد روان

منبع احساس گناه و سرزنش فرامن

ساختاری ذاتی در میل

نابینایی

بینش درونی و بلوغ روان

نماد فقدان و اضطراب

حذف دید خیالی؛ سلطه‌ی زبان

نقش زبان

زبان نمادها و اسطوره‌ها

ابزار پوشاندن امیال

ساختاردهنده‌ی سوژه

حقیقت

قابل کشف از طریق ادغام روان

پنهان و سرکوب‌شده

همیشه لغزان و تعویقی

پایان داستان

گام نهایی فردیت‌یابی

فروپاشی من در برابر مرگ

استمرار زنجیره‌ی رؤیاها

چشم‌انداز نهایی

امکان تمامیت روانی

تراژدی روان انسان

بن‌بست ساختاری سوژه

۴. نتیجه‌گیری

تحلیل تطبیقی داستان «۲۵ اوت ۱۹۸۳» نشان می‌دهد که قدرت این متن در گشودگی نظری آن نهفته است. بورخس متنی می‌آفریند که نه به یک حقیقت روان‌شناختی، بلکه به چندین حقیقت متعارض تن می‌دهد. یونگ در این داستان امکان تمامیت روان را می‌بیند، فروید تراژدی کشمکش غریزه‌ها را، و لکان بن‌بست ساختاری سوژه را.

در نهایت، می‌توان گفت این داستان نه پاسخی قطعی، بلکه پرسشی بنیادین را پیش می‌کشد: آیا انسان می‌تواند با خویشتن خویش آشتی کند؟ پاسخ بورخس، در سکوت پس از فروپاشی جهان داستان، تعلیقی است که هر سه نظریه را به چالش می‌کشد.

دوستان