وبـنوش ( حسن ملائی )

شعر - ادبیات داستانی -  فلسفه - سینما - تئاتر - موسیقی - نقاشی

غزل ( 9 ) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی

شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

 

 با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را -  با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری  ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .

 

رونقِ عَهدِ شَباب است ، دِگرْ بُستان را

می‌رسد مژده ی گُل ،

بلبلِ خوشْ اَلحان را

 

ای صبا !

گَر به جوانانِ چمنْ باز رَسی !

خدمتِ ما بِرَسان ،

سَرو وُ گُل وُ ريحان را !

 

گر چُنين ،جلوه کند مُغْبَچه ی بادهِ فروش

خاکروبِ در ميخانه کنم ، مژگان را

 

ای که بَر مَه کشیْ از عَنْبَرِ سارا ، چوگان !

مضطربْ حالْ مَگردانْ ،

منِ سرگردان را !

 

ترسم اين قوم ، که بر دُردْکِشان ، می‌خندند

در سَرِ کارِ خرابات کنند ، ايمان را

 

يارِ مردانِ خدا باش !

که در کشتی نوح

هستْ خاکی که ، به آبیْ نخردْ طوفان را

 

برو از خانه ی گردون به دَر وُ ، نان مطلب !

کانْ سيهْ کاسه ، در آخِر بِکُشد مهمان را

 

هر که را خوابگه آخِر ، مُشتی خاک است

گو چه حاجت که ، به افلاکْ کشیْ ، ايوان را

 

ماهِ کنعانیِ من !

مسندِ مصرْ آنِ تو شد

وقت آن است ، که بدرود کنی زندان را !

 

حافظا مِی خور وُ رندی کُن وُ خوش باش !

ولی ، دامِ تَزوير مَکُن چون دگران ، قرآن را !