غزل ( 15 ) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی
با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را - با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .
ای شاهد قدسی !
کِه کَشد بَندِ نقابت ؟
وِاِی مرغِ بهشتی ،
که دهد دانه و آبت ؟
خوابم بِشُد از ديده ، در اين فکر جگرسوز
کِآغوشِ که شد ،
منزل آسايش و خوابت ؟
درويشْ نمیپرسی وُ
ترسمْ که نباشد
انديشه ی آمُرزش وُ پَروایِ ثوابت
راهِ دلِ عشاقْ زد آن ، چشمِ خُماری
پيداست ، از اين شيوه ،
که مست است ، شرابت !
تيری ،که زدی بر دلم از غَمْزِه ، خطا رفت
تا بازْ چه انديشه کند ، رآی صوابت !
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی
پيداست نگارا ، که بلند است جَنابت !
دور است ، سَر آبْ ، از اين باديه هش دار !
تا غولِ بيابانْ نفريبد ، به سَرابَت
تا در ره پيری ،
به چه آيينْ رَوی ، ای دل !
باری ، به غلط ، صرف شد ايام شبابت !
ای قصر دل افروز !
که منزلگه اُنسی !
يا رب ، مَکُنادْ آفتِ ايام ، خرابت !
حافظ نه غلاميست ، که از خواجه گُريزد
صلحی کن وُ بازآ
که خَرابم زِ عِتابت !