وبـنوش ( حسن ملائی )

شعر - ادبیات داستانی -  فلسفه - سینما - تئاتر - موسیقی - نقاشی

غزل ( 15 ) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی

سه شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را -  با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری  ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .

 

ای شاهد قدسی !

کِه کَشد بَندِ نقابت ؟

وِاِی مرغِ بهشتی ،

که دهد دانه و آبت ؟

 

خوابم بِشُد از ديده ، در اين فکر جگرسوز

کِآغوشِ که شد ،

منزل آسايش و خوابت ؟

 

درويشْ نمی‌پرسی وُ

ترسمْ که نباشد

انديشه ی آمُرزش وُ پَروایِ ثوابت

 

راهِ دلِ عشاقْ زد آن ، چشمِ خُماری

پيداست ، از اين شيوه ،

که مست است ، شرابت !

 

تيری ،که زدی بر دلم از غَمْزِه ، خطا رفت

تا بازْ چه انديشه کند ، رآی صوابت !

 

هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی

پيداست نگارا ، که بلند است جَنابت !

 

دور است ، سَر آبْ ، از اين باديه هش دار !

تا غولِ بيابانْ نفريبد ، به سَرابَت

 

تا در ره پيری ،

به چه آيينْ رَوی ، ای دل !

باری ، به غلط ، صرف شد ايام شبابت !

 

ای قصر دل افروز !

که منزلگه اُنسی !

يا رب ، مَکُنادْ آفتِ ايام ، خرابت !

 

حافظ نه غلاميست ، که از خواجه گُريزد

صلحی کن وُ بازآ

که خَرابم زِ عِتابت !