غزل ( 11 ) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی
با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را - با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .
ساقی !
به نورِ باده ، بَراَفروز جامِ ما !
مُطرب !
بگو که کارِ جهان شُد ، به کامِ ما
ما در پياله ،
عکسِ رُخِ يار ديدهايم
ای بیخبر ،
زِ لَذتِ شُربِ مُدام ما
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است ، بر جَريده یِ عالم ، دوام ما
چندان بُود کِرشْمه وُ نازِ سَهی قَدان
کآيد به جلوه ،
سَروِ صِنوبَرخُرام ما
ای باد !
اگر به گلشنِ اَحبابْ بُگذری
زِنهار عَرضِه ده ،
بَر جانانْ پيامِ ما :
گو نامِ ما زِ ياد ،
به عَمدا چه میبری
خود آيد آن که ، ياد نياری ، زِ نام ما
مستی ، به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما ، خوش است
زان رو سپردهاند ،
به مستی ، زِمامِ ما
ترسم که صرفهای نَبَرَدْ روزِ بازْخواست
نانِ حلالِ شيخ ،
زِ آب حرام ما
حافظ !
ز ديده ، دانه ی اشکی همیفشان
باشد که ،
مرغ وصل کند قصد دام ما
دريایِ اَخْضرِ فَلک وُ کشتی هَلال
هستند غرقِ نعمتِ حاجی قوام ما