وبـنوش ( حسن ملائی )

شعر - ادبیات داستانی -  فلسفه - سینما - تئاتر - موسیقی - نقاشی

غزل ( 11 ) حافظ شیرازی - با فرمت نوشتار امروزی

یکشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۵
حسن ملائی ( شاعر )

 با توجه به اینکه خیلی از ما ، با کتاب حافظ شیرازی ، فقط و فقط فال می گیریم و اشعارش را نمی خوانیم ( و یا به درستی نمی خوانیم ) با پرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم اشکال کار در این است که نمی دانند درسترین شکل خواندن حافظ چگونه است و نمی دانند که کجا بایستی مکث کنند و کجا بایستی به گونه ای بخوانند که مصرع اول به مصرع دوم وصل شود ، و یا اعراب درست کلمات چگونه است و غیره و غیره . لذا تصمیم گرفتم غزل های حافظ را -  با رجوع به دکلمه ی آقایان : امیر نوری  ، علی گرمارودی و منوچهر انور - و با فرمت جدیدی - که به فرمت نوشتاری امروزی اشعار نو ، شبیه است - ، بنویسم و اعراب گذاری کنم . به امید اینکه بر تعداد خوانندگان درست و حقیقی حافظ ، روز به روز اضافه گشته و درک بیشتری از حافظ شیرازی و اشعارش ، حاصل شود .

 

ساقی !

به نورِ باده ، بَراَفروز جامِ ما !

مُطرب !

بگو که کارِ جهان شُد ، به کامِ ما

 

ما در پياله ،

عکسِ رُخِ يار ديده‌ايم

ای بی‌خبر ،

زِ لَذتِ شُربِ مُدام ما

 

هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است ، بر جَريده یِ عالم ، دوام ما

 

چندان بُود کِرشْمه وُ نازِ سَهی قَدان

کآيد به جلوه ،

سَروِ صِنوبَرخُرام ما

 

ای باد !

اگر به گلشنِ اَحبابْ بُگذری

زِنهار عَرضِه ده ،

بَر جانانْ پيامِ ما :

گو نامِ ما زِ ياد ،

به عَمدا چه می‌بری

خود آيد آن که ، ياد نياری ، زِ نام ما

 

مستی ، به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما ، خوش است

زان رو سپرده‌اند ،

به مستی ، زِمامِ ما

 

ترسم که صرفه‌ای نَبَرَدْ روزِ بازْخواست

نانِ حلالِ شيخ ،

زِ آب حرام ما

 

حافظ !

ز ديده ، دانه ی اشکی همی‌فشان

باشد که ،

مرغ وصل کند قصد دام ما

 

دريایِ اَخْضرِ فَلک وُ کشتی هَلال

هستند غرقِ نعمتِ حاجی قوام ما